پلک های مرطوب مرا باور کن؛ این باران نیست که می بارد، صدای خسته من است که از چشمانم بیرون میریزد.

غفلت


هیچگاه از کسی که دوستتان دارد

به شما اهمیت می دهد

و دلتنگتان می شود غفلت نکنید!

شاید روزی از خواب بیدار شوید

و بفهمید هنگامی که بدنبال ستارگان بودید

ماه را از دست داده اید.



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


احساسات خود را ابراز کنید.


هرگز بخاطر ابراز احساسات عذرخواهی نکنید

هرگز بخاطر اینکه خود واقعیتان هستید افسوس نخورید

کسانی که به زندگی شما تعلق دارند

در هر شرایطی دوستتان خواهند داشت...!



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،
نويسنده : غریبه


قوی باشید و صبور !


چنان قوی باشید که از آدم های نالایق  بگذرید!

و آنقدر صبور که برای آدم های لایق به انتظار بنشینید.



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،
نويسنده : غریبه


کسی را...


کسی را پیدا کنید که:

هیچگاه از بوسیدن شما خسته نشود.

وقتی احساس حسادت می کنید، شما را در آغوش بگیرد.

وقتی عصبانی هستید شما را درک کند و ساکت بماند.

وقتی حالتان خوب نیست دستتان را بگیرد.

آینده خود را با شما تصور کند و برایش برنامه ریزی نماید.

وقتی چنین شخصی را یافتید هرگز رهایش نکنید...!



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،
نويسنده : غریبه


تلاش!


رویای شما تاریخ انقضاء ندارد

نفسی عمیق بکشید

و دوباره تلاش کنید.



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،
نويسنده : غریبه



ترجیح می دهم تنها باشم و با وقار

تا اینکه در رابطه ای باشم که

بخاطرش لازم باشد

عزت نفسم را قربانی کنم...!



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،
نويسنده : غریبه


تمام سهم من!

تمام سهم من از دنیای تو

 

جز غم و اندوه و باورهای خیالی چیزی نبود

 

پس خداوندا سهم من از شادیهایت کجاست؟

 


 



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه



قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی 
و خود در تنهایی و  سکوت با چشمهای خیس از غرور  پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی ودوری




:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


باور

 

 

باور كرده ام

 

 

 

 

که بی تو هم زندگی می گذرد،،

 

 

 

 

دلم دیگرهیچ کس را

 

 

 

 

 نمی خواهد  جز

  

 

تنهایی

 



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


همیشه در قلبمی

عکس های عاشقانه تنهایی و جدایی

اینکه در قلبمی ، باور کرده ام که تا ابد مال منی ، حتی اگر نباشی ، 

 

حتی اگر مرا نخواهی

 

تو نمیدانی وسعت عشقم را ، چگونه آهسته بگویم وقتی نمیشنوی

 

صدای فریادم را...

 

لحظه های نبودنت تصویریست از یک شب بی ستاره ،

 

از آن شبهایی که بی قرارتر از دلم دلی بی تاب نیست ،

 

بدان قدر دلی را که مثل آن در پی عشقش نیست!

 

تو نمیدانی به خاطرت با گذر زمان از همه دنیا میگذرم ،

 

تا برسد به لحظه ای که دیگر هیچ فرصتی برای در کنار تو بودن نمانده باشد ،

 

آنگاه عشقت را با خودم به آن دنیا خواهم برد ،

 

تا به ساکنان آن دنیا نیز ثابت کنم که بدجور عاشقت هستم...

 

تمام وجودم به تو وابسته است ، بودنم به بودنت بسته است ،

 

نشکن دلم را که این دل خسته است!

 

منی که اینجا زانو به بغل گرفته ام ،آرزوی در آغوش کشیدن تو را دارم ،

 

منی که تنها تو را دارم...

 

چشمانم را میبندم و تو را در کنارم تصور میکنم ، ای کاش رویا نبود ،

 

ای کاش دلم اینک در این لحظه ی پر از دلتنگی تنها نبود...

 

انگار از همان آغاز ،آغاز من بوده ای ، نفسهای عشق را به من داده ای،

 

تا از تو به عشق برسم، تا از عشق دوباره به تو برسم...

 

اینکه تو را در قلبم احساس میکنم ، اینکه عشقم هستی به داشتنت افتخار میکنم ،

 

همین برایم زیباست ، دنیا را بی خیال ، تمام زیبایی ها در وجود تو پیداست!

 

نگیر از قلبم بودنت را که قلبم از تپش می افتد ،

 

نگیر از من گرمی دستانت را که وجودم یخ میزند

 

اینکه در قلبمی ، باور کرده ام که تو جزئی از وجودمی،

تو نیز باور کن این عشق جاودانه را...

 



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،
نويسنده : غریبه


خسته ام!

  

از هیاهوی واژه ها خسته ام

            من سکوتم را

                                 از اوراق سپید آموخته ام.

         آیا سکوت

                       روشن ترین واژه ها نیست؟

        همیشه در خلوت

                               مرگ را مجسم دیده ام.

        آیا مرگ

                     خونسردترین واژه ها نیست؟

      تا چشم گشودم

                           از چشم زندگی افتادم.

     شبی . شاید امشب

                              زیر نور یک واژه خواهم نشست.

    نام خونسرد معشوقه ام را

                                       بر حواس پنجگانه ام

                                                                      خال خواهم کوفت.

     و هم زمان

                    پایین آخرین برگ خاطراتم

                                                         خواهم نوشت:

                                                              پایان



[تصویر:  m0e1i4djialo8zlu.png]

 

 



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


نگاهت!

 

 

 

 

میدانی از وقتی دلبسته ات شده ام
همه جا
بوی پرتقال و بهشت می دهد ؟
هرچه می کنم
چهار خط برای تو بنویسم
می بینم واژه ها
خاک بر سر شده اند
هرچه می کنم
چهار قدم بيايم
تا به دست هات برسم
زانوهام می خمد .
نه این که فکر کنی خسته ام ،
نه این که تاب راه رفتن نداشته باشم
نه ...
تا آخرش همین است
نگاهت
به لرزه ام می اندازد ...

 

 

 

 




:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


فقط بخاطر عشق...!

تاریکی غروب را به بهانهُ روشنی فردا ...

تلخی غمی که می گذرد را به خاطر شیرینی لحظه هایی که می آید..

سختی فراق را با امید به وصال....

 ودر و رنج رسیدن به معشوق را فقط بخاطر عشق

                                                                                       پذیرا هستم...



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


....

 


پیراهنت در باد تکان می خورد
این تنها پرچمی است که دوستش دارم!

 



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


باران

باران که می بارد دلم تنگ تر می شود

راه می افتم بدون چتر...!

من بغض می کنم

اسمان گریه...!



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


با خیالت بیشتر خاطره دارم تا با خودت

بیا و برای این دوست داشتن ات فکری بکن جا نمی شود در من

برای تو نمی دانم چگونه می گذرد اما برای من انگار بر گلویم خنجر گذاشته اند و نمی‌بُرند….!



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


عاقبت من!


برگرد و نگاه کن از من چه ساخته ای!
ویرانه ای از پوست و استخوان…
و مشتی شعر عاشقانه
این عاقبت کسی ست که چشمان خیس تو را دید…



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


بی وفا!


هیچ چیز این دنیای بزرگ مال من نیست
حتی…
خوابهایم
آنها را هم تصاحب کرده ای

کم رنگ که هیچ، داری بی رنگ می شوی، حواست هست؟! بی رنگ، مثل ابری که پُراست اما نمی خواهد ببـــارد!

سرگرم می کنم خودم را، شاید ساعتی فراموشت کنم؛ اما فریب نمی خورم…به ناخودآگاهم نیز رحم نکرده ای، بخواهم یا نخوام حالیش می شود



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه



خوب به چشمهایش نگاه کنید ... از نزدیک!


دستانش را بگیرید!


آنقدر نزدیکش باشید که گرمای نفس هایش را حس کنید!


خوب عطرش را بو بکشید!


موقع بوسیدنش از ته دل ببوسیدش... از ته دل ببوییدش ... از ته دل لمسش کنید!


... از ته دل نگاهش کنید
... از ته دل صدایش کنید!


از تمام لحظات با هم بودن نهایت استفاده را بکنید!


روزی می رود ...


و حسرت همه ی اینهایی که گفتم در دلتان می ماند



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


 

نگران دلتنگی هایم نباش

اینجا اگر سیل هم بیاید هیچ سکوتی شکسته نمی شود

و هیچ بغضی،در فریاد نمی ترکد

اینجا به ظاهر آرام است و هیچ تلاطمی رودخانه را به هم نمی ریزد

و هیچ صدایی گوش را نمی آزارد

پس

بیا
و کنارم بنشین

بی آنکه نگران دلتنگی هایم باشی



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه